• وبلاگ : خواندني ها
  • يادداشت : عاشقان خدا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امير علي 

    از يه ديوونه ميپرسن چي شد ديوونه شدي

    ميگه راستش من يه زن گرفتم که يه دختر 18 ساله داشت.

    دختر زنم با بابام ازدواج کرد

    پس زن من مادر زن پدر شوهرش شد.

    دختر زن من پسري زاييد که داداش من و نوه زن من بود

    پس نوه منم بود

    پس من پدر بزرگ داداشم شدم .

    زن من پسري زاييدکه زن پدرم خواهر ناتني پسرم و مادر بزرگ اون شد

    پس پسرم داداش مادر بزرگش بود و من خواهرزاده پسرم شدم!

    پيش ما بيا يادت نره

    http://jazromad.parsiblog.com