گر گناهی کردم و دارم، خداوندا، ببخش چون گنه را عذر میآرم، خداوندا، ببخش پای خجلت را روایی نیست بر درگاه تو گر گناهم سخت بسیارست رحمت نیز هست چون پذیرُفتار بدرفتار ِنادانان تویی مایهداران نقد روز رفته بازآرند و من پیشت از روز الست آوردم اقرار «بلی» بخششت عامست و میبخشی سزای هر کسی ناامیدی بردم از یاران، که میاندوختم آبرویم نیست اندر جمع خاصان را، ولی عالمی بر عیب و تقصیرم تو، یارب دست گیر گفتهای: بر زاری افتادگان بخشش کنم با خروش سینهی زیرم، الهی، درپذیر گر به دلداری دل مجروح من میلی نمود اوحدیوار از گناه خود فغانی میکنم
دست حاجت پیش میدارم، خداوندا، ببخش
بر گناه سخت بسیارم، خداوندا، ببخش
بر من نادان و رفتارم، خداوندا، ببخش
بی زر ِاین شهر و بازارم، خداوندا، ببخش
هم بر آن پیشینه اقرارم، خداوندا: ببخش
گر به بخشایش سزاوارم، خداوندا، ببخش
روز نومیدی تویی یارم، خداوندا، ببخش
آب چشمم هست و میبارم، خداوندا، ببخش
واقفی بر غیب و اسرارم، خداوندا، ببخش
اینک آن افتادهی زارم، خداوندا، ببخش
یا بر آب چشم بیدارم، خداوندا، ببخش
بر دل مجروح و دلدارم، خداوندا، ببخش
بر فغان اوحدیوارم، خداوندا، ببخش
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |