< زمستان 1386 - خواندنی ها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خواندنی ها

وقتی آنچه داریم می بخشیم ، آنچه را نیازمند آنیم دریافت خواهیم کرد . داگلاس م. لاوسن
نوشته شده در سه شنبه 86/12/14ساعت 5:53 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

حداقل یک بار تفکر 20 دقیقه ای در روز (مدیتیشن)می توانددر ما یک منبع انرژی مثبت،امنیت،خودارزشی،آزادی ،قدرت و صلح را به ارمغان آورد
نوشته شده در سه شنبه 86/12/14ساعت 12:28 صبح توسط بیتا نظرات ( ) | |

هاله نورانی چیست؟

تعریف آئورا یا هاله نورانی در فرهنگ لغات تجلی نامریی یا میدان انرژی است که اطراف تمام موجودات زنده و اشیا را احاطه کرد.میدان انرژی در اطراف هرچیزی وجود دارد.در حقیقت هاله هاله نورانی نه نه تنهادورتا دور بدن را حاطه کرده بلکه جزیی ار هر سلول بدن است و ظریفترین انرژی های حیات را منعکس می کند.در نتیجه میتوان آن را به جای چیزی که بدن را احاطه کرده است، امتداد کالبد نامید.واژه آئورا برگرفته از واژه یونانی آورا به معنی نسیم است.انرژی هایی که از آئوراهای بدن ما ناشی می شوند ،شخصیت و طرز زندگی و افکار و احساسات ما را منعکس میکند.در حقیقت هاله های نورانی به وضوح سلامت ذهن و جسم و روح ما را آشکار میسازند.

عده ای ادعا می کنند:آئورا صرفا پیدهای الکترو مغناطیس است و باید آنرا نادیده گرفت.برخی اعتقاد دارند که آئورا عبارت است از جرقه های حیات که هشیاری متعالی ما در آن ماوا دارد وانرژی لازم برای زندگی و فعالیت را به ما می دهد.با این حال عده ای معتقدند آئورا انعکاس خودماست که ثبت کامل گذشته و حال و آینده ما در آن وجود دارد.در حقیقت آئورا می تواند ترکیبی ازتمام این ها باشد.

انرژی هایی که از آئوراهای بدن ما نشی می شوند شخصیت و روان و طرز زندگی و احساس و افکار ما را منعکس می کنند


نوشته شده در سه شنبه 86/12/14ساعت 12:25 صبح توسط بیتا نظرات ( ) | |

اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به جشن و پایکوبی بپردازند،کمی بیشتر آواز بخوانند،کمی بیشتر لوده باشند،انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده و مشکلاتشان به تدریج نا پدید خواهد شد.به همین دلیل من این قدر بر شادزیستن اصرار دارم.شادمانی تا حد از خود بیخود شدن.بگذار تمام انرژی به شورو شیدایی مبدل گردد و ناگهان خواهی دید که دیگر سر نداری ،انرژی گیر کرده در سرت،سراسر به جنبش درآمده ،الگوها ،تصاویر و حرکتی زیبا می آفرینند و در همین حال لحظه ای فرا میرسد که بدنت دیگر جسم سفت و سختی نیست ،انعطاف پدیر می شود ،جاری می شود.به هنگام شعف و شادی لحظه ای فرا می رسد که مرز تو دیگر آن قدر ها واضح نیست،تو ذوب میشوی ،با کاینات در هم می آمیزی،مرزها در هم ادغام میشوند.

اوشو


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 11:57 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

خنده دقیقا همان پایه عبادت است.جدی بودن هرگز عابدانه نیست و نمیتواند باشد.جدی بودن از منیت است،و باعث ایجاد خیلی از بیماری هاست.

اوشو


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 11:47 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

ریکی،انرژی کیهانی

آگر خواهان شفای جسم هستید باید نخست ذهن را شفا دهید

همواره در طول تاریخ،شیوه های معینی برای انتقال انرژی جهانی وجود داشته است.در هزاران سال پیش تبتی ها درک عمیقی از این شیوه ها داشتند و از این علم برای شفای بدن و هماهنگی و هدایت روحشان استفاده میکردند.بعدها این علم در هند،ژاپن ،مصر،یونان و روم گسترش یافت.

البته این روش ها فقط در در دسترس تعداد کمی از علمای روحانی و راهبران معنوی قرار می رفت.آنها هم دانشته هایشان را به شاگردان خود منتقل می کردند.بشر پس از پژوهش های فراوان با شکلهای متفاوتی از از این علم درونی روبرو شد.اما تعبیر درستی از آن نداشت تا این که در اواخر قرن 19دکتر میکائو اوسویی با مطالعه سوتراهای بودایی به زبان سانسکریت به این راز دست یافت.بدین ترتیب که روزی یکی از شاگردان اوسویی از او پرسید:آیا به کتاب مقدس اعتقاد دارید؟او جواب داد :بله اعتقاد دارم.شاگرد گفت پس معجزه عیسی مسیح را تکرار کنید زیرا خود عیسی مسیح میگوید:همه شما نیز مانند من قادر به این شفا خواهید بود.از آنجا که دکتر اوسویی قادر به این کار نبود فورا از شغلش که مدیریت یک مدرسه پسرانه مسیحی در توکیو بود استعفا کرد و تصمیم گرفت به کشورهای مسیحی غربی سفر کند و معزات عیسی مسیح را فرا بگیرد و اثبات عینی اعتقادات خودرا ارائه دهد.

ولی پس از تحقیق عمیق در این رابطه بر او مسلم شد که که قادر به یادگیری این معجزات نیست.از این روبه تحقیق آثار مذاهب بزرگ مشغول شد و فهمید او و پیروانش درمانهایی را از قدیم انجام میدهند.پس از 7 سال از آمریکا به توکیو برگشت تا در زمینه سوتراهای بودایی مطالعه کند.او به معابد و صومعه های زیادی رفت و با راهبان زیادی در رابطه با درمان صحبت کرد.همه آهنا این درمانها را قبول داشتند ولی اعتقاد بر این بود که در باب درمان سکوت شده و از این علم فقط در سلامت روح استفاده می شود.اوسویی سال های زیادی را به دعوت راهب بزرگ در صومعه او زندگی کرد و شروع به مطالعه آثار به زبان ژاپنی کرد وسپس برای اینکه بتواند آثار را به زبان ژاپنی کرد و سپس برای اینکه بتواند آثار را به زبان اصلی (چینی)مطالعه کند زبان چینی را فراگرفت و شروع به خواندن سوتراهای بودایی نمود.ولی به هیچ چیز دست نیافت.چون این علم از هند آغاز شده بود،شروع به آموختن زبان سانسکریت کرد و در این زبان به مقام استادی رسید و در این زمان آنچه را که میخواست یافت.حال رموز درمان متعلق به او بودولی او نمیدانست چگونه از آنها استفاده کند از این رو تصمیم گرفت برای سه هفته به کوهی که در چند مایلی توکیو بود برود و از راهب بزرگ خواست اگر تا بعد از 21 روز بازنگشت روز 22 راهبان را برای جمع آوری استخوانهایش به کوه بفرستد.

او در کوه شروع به مراقبه کرد و روز 21 را که فقط باید آب مینوشید آغاز کرد و برای این که روزها را دنبال کند 21 سنگ در کنارخود گذاشت وبارسیدن هر شب یک سنگ را از خود دور میکردتا این که فقط یک سنگ باقی ماند.در آخرین روز در تاریکی برای دیدن طلوع خورشید نشست و چشم به آسمان دوخت آنگاه از دور نور غریبی را در آسمان دید .نور ،روشن و روشن تر می شد و به سرعت به سوی او می آمد ،اول از فکر اصابت نور با خودش به فکر گریختن افتاد ولی بعد بی حرکت ایستاد و تصمیم گرفت این تجربه را امتحان کند.نور با سرعت با پیشانی او اصابت کردو او بیهوش شد ولی متوجه رنگهای زیبایی به رنگهای رنگین کمان ،نور سفیدی که همواره آنها را دنبال میکرد شد و سپس حباب هایی را دید که در میان آنها نمادهای ریکی بودند و هرکدام در مقابل دیدگانش قرار می گرفت تند دستورالعملهای استفاده از آنها داده می شدو از این طریق دکتر اوسویی معنای نمادها و طریقه استفاده از آنها را آموخت.حال میدانست آنچه که به دنباش بوده انرژی حیاتی کیهانی است و آن را ریکی نامید و بدین ترتیب سیستم اوسویی برای درمان طبیعی شکل گرفت.اوهنگام پایین آمدن از کوه پایش به سنگی برخورد کرد و آسیب دید اما با استفاده از نماد لازم پایش دست را گرفت و بعد از دقایقی تمام ناراحتی او رفع شد.در پایین کوه در رستوران کوچکی تقاضای صبحانه کرد.در مدت توقف در رستوران کوچک متوجه دختر صاحب رستوران شد که از درد دندان می نالید،دستش را روی صورت دختر گداشت و درد اورا هم آرام کرد.این اولین تجربه های درمانگری ریکی برای دکتر اوسویی بود.او بعد ها به محلات فقیر نشین رفت و به معالجه دردمندان و بیماران پرداخت و تعدادی از آن جوانان فقیر را به صومعه نزد راهبان فرستاد تا مهارت هایی را بیاموزند و روزی خود را به دست آورند.

پس از سالها در کنار خود چهره های آشنایی دید و پس از پرس و جو فهمید آنها جوانانی هستند که به صومعه فرستاده ولی آنها معتقد بودند که به دست آوردن روزی از طریق کار بسیار دشوارتر از گدایی است و همین باعث شد  که دکتر اوسویی متوجه شود که جسم فیزیکی فقیران را درمان کرده اما به سلامت روحی آنها توجهی نکرده است و درست در همین زمان 5 اصل روحی ریکی را چنین عنوان کرد:

فقط امروز نگران نباش.

فقط امروز خشمگین نباش.

فقط امروز عشق و احترام را به هر موجود زنده ابراز کن.

والدین و معلمان و بزرگانت را محترم بشمار.

معاشت را شرافتمندانه تامین کن و سپاست را ابراز کن.

و سپس تصمیم گرفت بعد از این هرگز به کسی که قدرشناس نیست ریکی ندهد.

سپس سفرهای خود را در سراسر ژاپن آغاز کرد و ریکی را به دیگران آموخت و دانشجویان زیادی پیدا کرد.اواسط 1920 میلادی دکتر چیرو هایاشی 47 ساله تحت تعلیم دکتر اوسویی به مقام استادی رسید و بعد از وفات دکتر اوسویی به آموزش و درمان در کلینیک خود در توکیو پرداخت .در همان زمان خانمی به نام هاوایوتاکاتا برای خلاصی از امراض خود به کلینیک او مراجعه کرد و پس از بهبود دستیار دکتر هایاشی شد،وبعد به کمک دکتر هایاشی کلینیکی در هانولولو برپاکرد.او در طی ساله درمان به 22 استاد ریکی تعلیم داد و در سال 1980 میلادی چشم از جهان فرو بست و پس از آن گسترش یافت و روز به روز بر شاگردان و استادان آن افزوده شد.

 

 


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 11:43 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

 

قانون نظم :

هر نظمی برای ما یک پیامی دارد .

پیاده کردن نظم در خانه باعث بهبودی در آرامش می شود.

و در واقع سعی کنید تا هر چیز سرجای ثابتش باشد. ( برعکس عقیده عوام

: تنوع زیاد در جابه جائی چندان هم مناسب نیست. )

نکته بسیا ر مهم:

برای کارهای نیمه تمام سه راه کار وجود دارد:

-1 آن کار را به اتمام برسانیم.( یعنی ادامه دهیم تا کامل کردن کار جهت

بازگشت انرژی که روی آن موضوع صرف کرده اید به خودتان . )

-2 با قرار دادن یک زمان مشخص خود را موظف به انجام آن کار کنیم.

(به این روش اصطلاحا اضطرارخود ساخته گفته می شود.)

-3 به طور کلی آن را کنار بگذاریم.( یعنی باید تکلیف هر کاری روشن شود

پس رها کنید و کنار بگذارید . )

با این روش خواهید دید که چقدر از کارهای نیمه کاره شما به امور مهم و

ضروری مبدل می شود .

میشه و در همه حال کار فردا را همین امشب انجام دهید، تا شب هنگام

با فکری آسوده بخوا بید. چون اگر روبه راه نکنید مطمئنا انرژِی منفی به

شما می بخشد.

پس:

تقدم بندی در کارهای نیمه تمام مهم است.

نکته :

- وسائل غیرقابل مصرف دور ریخته شود.

توجه کنید که انباشتگی می تواند اختلال ایجاد کند .

مثلا : هویت بعضی از اشخاص شدیدا به اشیاء و متعلقاتشان وابسته است .

اگر فکر می کنید دیگر چیزی با شما متناسب نیست حتما هدیه اش بدهید

( همان اصل بارش) می دانید چرا ؟

فرضا در مورد یک لباس که دیگر علاقه ائی به پوشیدنش ندارید :

قطعا در آن زمان هاله شما با آن رنگ یا بافت لباس همگونی داشته ولی حالا

نه . پس هدیه اش بدهید .

چهار دسته انباشتگی داریم:

-1 چیزهایی که استفاده نمی کنیم و دوست نداریم.

-2 چیز ها یی که نامرتب و نامنظم هستند.

-3 اشیاء زیاد در محیط کوچک.

-4 هرچیز ناتمام .

توضیحات موارد بالا:

-1 اشیائی که دوست نداریم انرژی منفی تولید می کنند.

-2 هرچیز در جای مشخص و ثابت قرار داشته باشد.اینقدر جابه جائی انجام

ندهید چون باید بتوانید با اشیاء در فضای ثابت خودشان ارتباط ذهنی برقرار

کنید .

-3 اشیاء زیاد در محیط کوچک ایجاد مانع برای جریان انرژی می شود.

مثل انسانی که آسم یا تنگی نفس دارد .

-4 تکلیفش را روشن کنید. ( حتی در ارتباطات عاطفی ذهنی فیزیکی

روحی . همه این موارد ناتمام باید به پایان خودشان برسند. ) پس نگه داشتن

امور نصفه کاره موقوف!

ا ثرات انباشتگی در انسانها:

-1 ایجاد خستگی و حالت ایستائی.

-2 فرد را در گذشته نگه می دارد.

-3 تاثیر بر شیوه رفتار شما بر دیگران.

-4 کار امروز به فردا سپرده می شود.

-5 ایجاد سر خوردگی و افسرگی.

دلایل انباشتگی:

-1 احتیاط. ( بعلت ترس از آینده )

(ثابت شده که احتیاط کردن بسیاری از افراد به این علت است که از نظر

روحی-روانی شدیدا ترس از آینده دارند.)

-2 تملک جویی.

-3 جاه و مقام(چشم و هم چشمی).

-4 خساست.


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 10:35 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

راستی! تو هنوز برای خندیدن دلیل می خواهی؟ هنوز هم باید برات یادآوری کنم که خیلی ارزشمندی و همین که سالم و سرحال هستی کافیه برای این که شاد باشی و از این فرصت استفاده کنی؟ بسه دیگه! پس بی بهونه بخند و بی بهونه خودت باش
نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 10:21 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

 به من گو حاجت خود را ،اجابت کردنش با من طلب کن آنچه می خواهی ، مهیا کردنش با من بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را بیاور نیک و بد را ، جمع و منها کردنش با من چو خوردی روزیِ امروز ما را ، شکر نعمت کن غم فردا مخور ، تامین فردا کردنش با من به قرآن آیه ی رحمت فراوان است ، ای انسان بخوان این آیه ی را ، تفسیر و معنا کردنش با من اگر عمری گُنه کردی مشو نومید از رحمت تو نامِ توبه را بنویس ، امضا کردنش با من

 


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 10:20 عصر توسط بیتا نظرات ( ) | |

از خدا خواستم

 

از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد

 

خدا گفت: نه
رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.

 

از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد

 

خدا گفت: نه
شکیبایی زاده رنج و سختی است.
شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.

 

از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد

 

خدا گفت: نه
من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری

 


از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد

 

خدا گفت: نه
رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند.

از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد

 

خدا گفت: نه
بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی

 

من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم

 و باز گفت: نه
من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.

 

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست

بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند


و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم


نوشته شده در دوشنبه 86/12/13ساعت 1:0 صبح توسط بیتا نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت